۵ معیار مهم برای شاخصهای مالی استارتآپها
هر استارتاپی باید یکسری معیار برای شاخصهای مالی خود در نظر بگیرد تا بتواند موفقیت خود را بسنجد و برای آینده آگاهانه برنامهریزی کند. برای این منظور معیارهای مهمی وجود دارد که بر اساس آن استارتآپها میتوانند شاخصهای مالی خود را ارزیابی کنند. برای اینکه بیشتر با اهمیت موضوع و چگونگی آن آشنا شویم در این مقاله ابتدا با ارائه ۵ معیار مهم برای تعیین شاخصهای مالی استارتآپها به این پرسش پاسخ میدهیم که تعیین معیار شاخصهای مالی استارتآپها چه اهمیتی دارد. اگر استارتآپی هستید که پس از پیشبینی مالی خود میخواهید شاخصهای مالیتان را با توجه به معیارهایی تعیین کنید تا انتهای این مقاله با ۱۰۰استارتآپ همراه شوید.
درآمد و هزینه
درآمد و هزینهها از معیارهای ضروری در تعیین شاخصهای مالی استارتآپها هستند. با نظارت دقیق بر این موارد، استارتآپها و کارآفرینان میتوانند شناخت بهتری از سلامت مالی خود به دست آورند و تصمیمات آگاهانهای درباره کسبوکار خود بگیرند.
درآمد، پولی است که وارد کسبوکار میشود و محرک اصلی رشد استارتآپ است. پیگیری دقیق درآمد بسیار مهم است. زیرا بهوسیله آن اطلاعات خوبی از عملکرد کلی شرکت بهدست میآوریم. این اطلاعات همچنین کمک میکند راجعبه گسترش فعالیتهای خود و سرمایهگذاری در فرصتهای جدید تصمیمات هوشمندانهتری بگیریم.
در بحث هزینه هم بیشتر با هزینههای راهاندازی یک کسبوکار سروکار داریم. هزینه راهاندازی کسبوکار، شامل هرچیزی از حقوق و دستمزد گرفته تا اجاره و خدمات آب و برق میشود. کارآفرینان با ردیابی هزینهها میتوانند هزینههایشان را پایین نگه دارند و مخارج خود را بهینه کنند. استارتآپها نیز میتوانند با نظارت بر هزینههای خود مخارجی را شناسایی کنند که بهجبران آن یا هزینههایشان را کاهش دهند یا تغییراتی را برای افزایش سودآوری خود انجام دهند.
علاوه بر نظارت بر این دو معیار، استارتآپها باید شاخصهای مالی مرتبط با حاشیه ناخالص و حاشیه سود را پیگیری کنند. حاشیه ناخالص را با اندازهگیری میزان درآمد باقیمانده پس از کسر بهای تمامشده کالای فروختهشده (COGS) بهدست میآورند. این معیار به کارآفرینان و استارتآپها کمک میکند تا درک کنند که عملیات آنها چقدر کارآمد است و از هر فروش چقدر پول کسب میکنند. در حاشیه سود تمام هزینهها، از جمله هزینههای سربار بازاریابی و حقوق را در نظر گرفته میشود که تصویر دقیقتری از سودآوری کلی ارائه میدهد.
استارتآپها همچنین باید هزینههای جذب مشتری (CAC) و میانگین ارزش طول عمر مشتری (LTV) را در شاخصهای مالی خود پیگیری کنند. هزینههای جذب مشتری به کارآفرینان این ایده را میدهد که چقدر هزینه برای آن دارند، در حالی که میانگین ارزش طول عمر مشتری نشان میدهد که هر مشتری در طول زمان چقدر درآمد ایجاد میکند. این شاخصها کمک میکند تا بفهمیم کدام استراتژیهای بازاریابی کارساز هستند و کدامیک کارساز نیستند.
جریان نقدی
ارزیابی جریان نقدی بخش جداییناپذیر کسبوکارهای موفق است و یکی از مهمترین معیارهای مالی برای شاحصهای مالی است، زیرا سلامت مالی استارتآپ را نشان میدهد. جریان نقدی معیاری است که مشخص میکند چه مقدار پول به کسبوکار وارد و خارج میشود و شامل درآمد حاصل از فروش، هزینههای مربوط به مدیریت کسبوکار، مالیات و سایر پرداختهای انجام شده یا دریافتی است.
جریان نقدی را میتوان به دو بخش اصلی جریان نقدی عملیاتی و جریان نقدی سرمایهگذاری تقسیم کرد. جریان نقدی عملیاتی مقدار پولی را که از فروش و هزینههای عملیاتی خارج میشود، مانند حقوق و دستمزد، اجاره، و خدمات آب و برق را اندازه گیری میکند. سرمایهگذاری جریان نقدی نیز مقدار پولی که با سرمایهگذاری وارد استارتآپ میشود و برای مخارج سرمایهای مانند تجهیزات و املاک و مستغلات از استارتآپ خارج میشود را اندازه گیری میکند.
هنگام ردیابی جریان نقدی، توجه به روندهای کوتاهمدت و بلندمدت مهم است. جریان نقدی کوتاهمدت معمولاً برای یک تا سه ماه اندازهگیری میشود. جریان نقدی بلندمدت معمولاً در طول یک سال یا بیشتر اندازهگیری میشود. با ردیابی روندهای کوتاهمدت و بلندمدت، میتوانیم اولویتهایی را شناسایی کنیم که یا باید خیلی سریع برای آنها پول نقد اختصاص دهیم یا باید ازآنها خیلی سریع پول نقد خارج کنیم.
علاوه بر ردیابی جریان نقدی کلی، توجه به سایر معیارهای مرتبط که میتواند بر سلامت مالی استارتآپها تاثیر بگذارد نیز مهم است. مانند حسابهای دریافتنی (میزان طلب شرکت)، حسابهای پرداختنی (پولی که شرکت بدهکار است)، و گردش موجودی کالا (تعداد دفعاتی که موجودی کالا در یک دوره معین فروخته و جایگزین شده است). هریک از این معیارها میتواند بینشی راجعبه کارآمدی کسبوکارمان، و اینکه آیا مشتریان صورتحسابهای خود را بهموقع پرداخت میکنند یا خیر، ارائه دهد.
اگراستارتآپ هستیم باید حسابهای پرداختنی و موجودی حسابهای دریافتنی خود را زیر نظر داشته باشیم تا جریان نقدی خود را بهطور موثرتری مدیریت کنیم. حسابهای پرداختنی مبالغی است که از فروشندگان و تامینکنندگان دریافت میشود، در حالی که حسابهای دریافتنی مبالغی است که از مشتریان سررسید میشود. دانستن میزان بدهی هریک از طرفین میتواند کمک کند تا برای نیازهای نقدی آینده خود برنامهریزی دقیقتری داشته باشیم و سرمایه در گردش خود را بهتر مدیریت کنیم.
در نهایت، باید سطح موجودی خود را بهدقت کنترل کنیم تا مطمئن شویم که موجودی زیادی یا موجودی بسیار کمی نداریم. موجودی بیشازحد میتواند سرمایه در گردش گرانبها را محدود کند و بر سودآوری تاثیر منفی بگذارد، درحالیکه موجودی بسیار کم میتواند منجر به ازدستدادن فروش و نارضایتی مشتری شود. نظارت بر سطح موجودی میتواند کمک کند تا از هر دوی این سناریوها اجتناب کنیم و مطمئن شویم که مقدار سرمایه در گردش بهینه خود را همیشه حفظ میکنیم.
سودآوری
سودآوری یک معیار کلیدی برای تعیین شاخصهای مالی استارتآپهاست، اما اغلب ما آن را در روزهای اولیه نادیده میگیریم. چراکه معمولاً رشد درآمد استارتآپ را بر سودآوری آن ترجیح میدهیم و این قابلدرک است. بااینحال، اگر پول نقد وارد نکنیم، نمیتوانیم کسبوکار خود را حفظ کنیم.
تمرکز بر سودآوری به اندازه رشد درآمد مهم است. این به ما کمک میکند موفقیت کسبوکار خود را اندازهگیری کنیم و پیشرفت خود را بهسمت سودآوری دنبال کنیم.
معیارهای سودآوری معمولاً شامل حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود خالص است. حاشیه سود ناخالص اندازهگیری میکند که چهمقدار از درآمد پس از محاسبه هزینههای کالاهای فروخته شده باقی میماند. حاشیه سود خالص نیز اندازهگیری میکند که پس از محاسبه تمام هزینهها، از جمله مالیات و هزینههای سربار، چهمقدار از درآمد باقی میماند.
با افزایش کارایی استارتآپها در تولید و فروش محصولات یا خدمات، حاشیه سود ناخالص افزایش مییابد. حاشیه سود خالص نیز باید در طول زمان افزایش یابد، اما تحتتأثیر سایر هزینهها مانند مالیات و هزینههای سربار قرار میگیرد که کاهش آن ممکن است دشوار باشد.
ردیابی هر دو معیار در طول زمان برای شناسایی روندها یا ناکارآمدیهایی که ممکن است برای استارتآپ ما هزینه داشته باشد بسیار مهم است. برای مثال، اگر حاشیه سود ناخالص ما در حال کاهش است، میتواند نشانه این باشد که بیشازحد برای مواد یا نیروی کار هزینه میکنیم. اگر حاشیه سود خالص ما در حال کاهش است، میتواند نشانه آن باشد که هزینههای سربار ما بسیار زیاد است یا اینکه از کسر مالیات موجود استفاده نمیکنیم.
از معیارهای سودآور، همچنین میتوانیم برای تعیین اهداف استفاده کنیم. برای مثال، اگر بخواهیم در مدت زمان مشخصی به سطح معینی از سودآوری برسیم، میتوانیم از این معیارها برای پیگیری پیشرفت خود در رسیدن به آن هدف استفاده کنیم.
در نهایت، ردیابی معیارهای سودآوری میتواند کمک کند تا سلامت مالی کسبوکار خود را بهتر بشناسیم و بازده سرمایهگذاری بالقوه (ROI) از ابتکارات یا محصولات جدید را ارزیابی کنیم. این امر بهویژه برای استارتاپها مهم است، زیرا اغلب آنها منابع محدودی دارند و باید مطمئن شوند که در زمینههای مناسب سرمایهگذاری میکنند تا بتوانند بازده سرمایه خود را به حداکثر برسانند.
سودآوری معیارهای مهمی برای تعیین شاخص مالی استارتآپهاست و نباید در اوایل فعالیت از آن غافل شویم. ردیابی حاشیه سود ناخالص و خالص در طول زمان میتواند ما را در شناسایی روندها یا ناکارآمدیها، تعیین اهداف و ارزیابی بازده بالقوه سرمایهگذاریها از ابتکارات یا محصولات جدید کمک کند.
سرمایه در گردش
سرمایه در گردش مقدار پولی است که یک شرکت برای تامین مالی عملیات روزانه خود در اختیار دارد. این رگ حیاتی هر کسبوکاری است و استارتآپها باید به آن توجه زیادی داشته باشند. زیرا کمبود سرمایه در گردش میتواند مانع بزرگی برای رشد و موفقیت استارتآپها باشد.
برای استارتآپها، سرمایه در گردش از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا، معمولاً منابع محدودی دارند و باید آنها را بهطور کارآمد مدیریت کنند. سرمایه در گردش به استارتآپها کمک میکند در مراحل اولیه، زمانی که جریان نقدی اغلب محدود است و درآمد غیرقابل پیشبینی است، سرپا بمانند.
هنگام ارزیابی سرمایه در گردش یک استارتاپ، دو معیار اصلی مالی وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم: نسبت فعلی و نسبت سریع.
نسبت فعلی (Current Ratio)
نسبت فعلی معیاری از توانایی شرکت در پرداخت تعهدات کوتاهمدت خود است که با تقسیم داراییهای جاری (نقد، حسابهای دریافتنی، موجودی کالا) بر بدهیهای جاری (حسابهای پرداختنی، هزینههای تعهدی) محاسبه میشود. نسبت جاری یک یا بیشتر سالم در نظر گرفته میشود که نشان میدهد شرکت نقدینگی کافی برای انجام تعهدات کوتاهمدت خود دارد. نسبت فعلی بسیار پایین ممکن است نشان دهد که شرکت پول نقد کافی برای پوشش بدهیهای کوتاهمدت خود را ندارد.
نسبت آنی (Quick Ratio)
نسبت آنی یا سریع، که بهعنوان نسبت تست اسید (Acid Test Raito) شناخته میشود، درمقایسه با نسبت فعلی، معیار محافظهکارانهتری برای نقدینگی است و توانایی شرکت در پرداخت تعهدات کوتاهمدت را تنها با نقدشوندگیترین داراییهای آنان، مانند پول نقد و اوراق بهادار قابلفروش، اندازهگیری میکند. نسبت سریع با تقسیم داراییهای جاری (منهای موجودی) بر بدهیهای جاری محاسبه میشود. نسبت سریع یک یا بیشتر، نشان میدهد که شرکت دارای نقدینگی کافی برای انجام تعهدات کوتاهمدت خود بدون نیاز به فروش موجودی است. نسبت سریع بسیار پایین ممکن است نشان دهد که شرکت نقدینگی کافی برای پوشش بدهیهای کوتاهمدت خود را بدون فروش موجودی ندارد.
برای استارتآپها نظارت بر این معیارهای کلیدی در تعیین شاخصهای مالی بهمنظور ارزیابی سرمایه در گردش خود و اطمینان از اینکه جریان نقدی کافی برای پوشش تعهدات کوتاهمدت خود دارند، مهم است.
نقطه سربهسر
تجزیهوتحلیل نقطه سربهسر معیار دیگری در تعیین شاخصهای مالی استارتآپهاست. زیرا کمک میکند تا بفهمیم چه زمانی دیگر ضرر نمیکنیم یا چه زمانی از حالت وضعیت قرمز به سیاه تبدیل میشویم. تجزیهوتحلیل نقطه سربهسر ابزاری ساده اما قدرتمند برای ارزیابی مدت زمانی است که هر شرکت برای بازیابی هزینههای خود نیاز دارد. برای تعیین حجم فروش لازم برای شکستن قیمت نیز میتوانیم از تجزیهوتحلیل نقطه سربهسر استفاده کنیم.
فرمول تجزیهوتحلیل نقطه سربهسر نسبتاً ساده است
با استفاده از تجزیهوتحلیل نقطه سربهسر، هر استارتآپی میتواند تعیین کند که، برای پوشش هزینههای خود و شروع به کسب سود، چقدر باید بفروشد. این میتواند بهویژه هنگام راهاندازی یک محصول یا خدمات جدید مفید باشد. زیرا، هدفی واقعبینانه برای اندازهگیری عملکرد ارائه میدهد.
همچنین درنظرگرفتن این نکته مهم است که هزینههای ثابت بدون توجه به حجم فروش ثابت میمانند اما هزینههای متغیر میتواند با تغییر در حجم تولید یا فروش متفاوت باشند. بهاینترتیب، مهم است که هزینههای متغیر خود را بهطور منظم بررسی کنیم تا از دقیقبودن نقطه سربهسرشان مطمئن شویم.
بسیاری از استارتآپها معیارهای عملکرد متفاوتی برای محصولات یا خدمات مختلف دارند. برای مثال، ممکن است یک محصول هزینههای متغیر و حاشیه فروش بیشتری نسبتبه محصول دیگر داشته باشد. در چنین مواردی، ممکن است برای استارتآپ سودمند باشد که روی محصول یا خدمات با حاشیه سود بیشتری تمرکز کند، زیرا ممکن است در درازمدت بازده سرمایهگذاری بهتری را ارائه دهد.
در نهایت، مهم است که بدانیم تجزیهوتحلیل سربه سر تنها یک ابزار تعیین معیار شاخصهای مالی استارتآپهاست و باید همراه با معیارهای دیگر مانند صورت جریان وجوه نقد و ترازنامه استفاده شود تا دیدی جامع از سلامت مالی خود ارائه دهند. با درنظرگرفتن همه این موارد هنگام تصمیم گیری میتوانیم اطمینان داشته باشیم که بهترین تصمیمات را برای موفقیت بلندمدت خود میگیریم.
جمعبندی
استارتآپها برای تعیین شاخصهای مالی خود به معیارهایی نیاز دارند. در این مقاله سعی کردیم با معرفی ۵ معیار مهم اهمیت موضوع را توضیح دهیم.
گفتیم که توجه به جریان نقدی برای هر استارتآپی ضروری است. زیرا وجوه ورودی و خروجی را در یک دوره زمانی مشخص اندازهگیری میکند.
یکی دیگر از معیارهای مهم برای تعیین شاخصهای مالی استارتآپها درآمد است. زیرا میزان درآمد استارتآپ ما را در یک بازه زمانی مشخص میکند. درآمد باید بهطور منظم ردیابی شود زیرا بینشهایی را درباره سلامت کسبوکار ارائه میدهد. مهم است که بدانیم کدام محصولات یا خدمات ما بیشترین درآمد را ایجاد میکنند و برای افزایش آن چه کاری میتوانیم انجام دهیم.
ردیابی هزینهها نیز در شاخصهای مالی استارتآپها نشاندهنده میزان کارایی استارتآپها هستند. سودآوری نیز تفاوت بین درآمد و هزینه را اندازه میگیرد. یک استارتآپ سودآور استارتآپی است که پول بیشتری نسبتبه مخارج وارد میکند که موجب حفظ تجارت در طول زمان میشود. سنجش سودآوری به ما این امکان را میدهد که تصمیمات آگاهانهای برای قیمتگذاری و استراتژی بازاریابی استارتآپ خود بگیریم.
سرمایه در گردش هم معیار مهم دیگری برای شاخصهای مالی استارتآپهاست. زیرا مقدار پول سرمایهگذاریشده در کسبوکار را اندازه میگیرد. سرمایهای که از سرمایهگذاریهای سهام یا وام حاصل شده باشد، اگر بهدرستی مدیریت شود، میتواند بهسرعت به اسکیلآپشدن استارتآپ کمک کند. تعیین شاخص مالی سرمایه موجب تصمیمات آگاهانه سرمایهگذاران و سرعت روند سرمایهگذاری میشود.
بهطور کلی، اینها معیارهای مهمی برای تعیین شاخصهای مالی هستند که هر استارتاپی باید به آن توجه کند تا بتواند عملکرد خود را اندازهگیری و برای رشد برنامهریزی کند. با درک این معیارها، میتوانیم تصمیمات آگاهانهای درباره قیمتگذاری، استراتژی بازاریابی، سرمایهگذاریها و سایر زمینههای کسبوکار خود بگیریم. علاوه برمواردی که گفته شد شاخصهای مالی موفقیت و پایداری بلندمدت استارتآپ ما را تضمین میکند.
اگر استارتآپ هستید و برای تامین سرمایه اولیه محدودیتهایی دارید لطفاً با ۱۰۰استارتآپ تماس بگیرید. ۱۰۰استارتآپ پلی برای رسیدن به اهداف شماست.