حانیه آقاشاهی، دارای کارشناسی ارشد فقه و حقوق جزا و جرم شناسی از دانشگاه مطهری و بنیانگذار استارتآپ پرتو است.
در مصاحبه ۱۰۰استارتاپ با خانم آقاشاهی، از سختیهای کار در فضای استارتآپی در کنار نقش مادری و چالشهایی که یک فرد ایدهآلگرا در مسیر راهاندازی یک استارتآپ دارد، میخوانیم؛ با ما همراه باشید.
ایده اولیهی پرتو از کجا شکل گرفت؟
به واسطهی پایاننامه و مطالعاتی که در حوزهی هوش مصنوعی داشتم؛ با فضایی آشنا شدم که از جنس میان رشتهای کردن علوم برای ارائه بهتر خدمات به افراد بود. در همین حین ایدهی اولیه پرتو به ذهنم رسید. با همین ایدهی خام در رویداد ایدهپردازی خاتون شرکت کردم. کسب رتبهی دوم در این رویداد انگیزهای برای ادامهی مسیر به من داد.
پرتو چه کاری انجام میدهد؟
ایدهی اولیه پرتو این بود که خدمات احکام بانوان را در رابطه با دماء ثلاثه ارائه دهد. بانوان با ثبت کردن دادههای جسمانی خود در یک جدول منظم، میتوانند در زمینه احکام از آنها استفاده کنند. همینطور این دادهها در مدیریت کردن شرایط جسمی و روانی به آنها کمک شایانی خواهد کرد. در واقع پرتو خدمات سلامت را در یک مفهوم عام ارائه میدهد.
یک تیم مختص خانمها
راجع به تیم پرتو به ما بگویید؟
تیم ما یک مجموعه ۵ نفره از خانمهایی است که درک متقابل بسیار بالایی از یکدیگر دارند. ما تصمیم گرفتیم با یک انگیزه مشترک، بهصورت جهادی برای پیشرفت تلاش کنیم. نظم داخلی و فرهنگ سازمانیای که پرتو برای خود ایجاد کرد از نقاط افتخارش بود.
هدف وسیله را توجیه نخواهد کرد!
اولویت شما در کار چیست؟ تیم یا ایده؟
اوایل کار ایده نقش پررنگتری داشت؛ ولی به مرور متوجه شدیم که هدف هیچوقت وسیله را توجیه نمیکند. ما در فضای ایدهآلگرایی اهداف بلند بالایی داریم؛ اما در بافت اجتماعی خود خیلی سخت موفق میشویم وسایلی را بسازیم که ما را به این هدف نزدیک کند. اهداف و ایدههای بسیار ارزشمندی ایجاد میشوند ولی وسایلی برای رسیدن به آنها ایجاد نمیشود؛ تیمهایی برای رسیدن به ایدهآلها شکل نمیگیرد. بنابراین به نظر من تیمسازی اهمیت بسیار بیشتری تا ایده دارد.
چه افرادی را به عنوان مخاطب هدف در نظر گرفتید؟
ویژگیهای پرتو همهی خانمها را از سنین نوجوانی تا بارداری دربر میگیرد. علاوه بر خانمها، ما یک نسخه برای همسرانی که هوش عاطفی بالایی دارند و میخواهند ارتباط خوبی از نظر شناخت جسمی همسرشان داشته باشند در نظر گرفتیم. این نسخه به درک متقابل بین همسران کمک بسیاری میکند.
مزیت رقابتی شما نسبت به رقبایتان چیست؟
کسانی که برنامهای مشابه پرتو دارند، تاکیدشان روی نیازهای مختلفی از بانوان است. یکی از مزیتهایی که ما داریم دامنه گستردهای از مخاطبان است. مزیت رقابتی دیگر، وجود فضای معنوی، علمی و مشاوره در کنار یکدیگر است. مقالات ارائه شده در این فضا بدون در نظر گرفتن مسائل بومی است؛ که ما سعی کردیم موضوعات فرهنگی و بومی را در ارائه خدمت خود لحاظ کنیم.
مدل درآمدی شما به چه صورت است؟
در حال حاضر مدل درآمدی ما ناظر بر مشاورههایی است که ارائه میدهیم. در آینده امیدواریم بتوانیم فضای آموزش و درآمدهای مبتنی بر محتوا را به برنامه اضافه کنیم.
تغییر ایده در پیچوخمها
از چالشهای مسیر راهاندازی استارتآپ و نحوهی مواجه با آنها بفرمایید.
کسانی که وارد فضای استارتآپی میشوند با یکسری ایدهآلها شروع میکنند. ایدهای که لزوما یک ایدهی متناسب با یک فضای کسبوکار واقعی نیست. برای مثال ایدهآل ما هوشمندسازی در زمینه احکام بود تا کاربر بتواند با وارد کردن اطلاعات خود، احکام را به صورت هوشمند دریافت کند. دومین چالشی که در زمینه راهاندازی کسبوکار وجود دارد بحث تیم است؛ اینکه شما بتوانید با چالشهای مالی که وجود دارد؛ نیروی آموزش دیده جذب کنید. بنابراین ما به آموزش نیروها بها دادیم و فرصتی ایجاد کردیم تا آنها همراه ما در زمینهی زیرساختی رشد کنند.
وضعیت فعلی پرتو و چشمانداز ۱۰ ساله شما چیست؟
متاسفانه در حال حاضر ما به دلیل انتظار برای جذب سرمایه مرحله دوم تعداد اعضای تیم را کاهش دادیم تا مدیریت بهتر و کم هزینهتری داشته باشیم. برای ۱۰ سال آینده انتظار داریم روی پای خود بایستیم، نیاز به سرمایهگذار نداشته باشیم و بتوانیم هزینهها را از طریق خود برنامه پشتیبانی کنیم. قدم بعدی این است که سرمایه زمانی بیشتری روی ایده بگذاریم و بتوانیم در فضای فرهنگی فعالتر و موثرتر شویم. امیدوارم در ۱۰ سال آینده توانسته باشیم یک محصولی که جنبهی فرهنگی دارد و خدمات سلامت ارائه میدهد را معرفی کنیم.
جذب سرمایه
روند جذب سرمایهی شما به چه صورت بود؟
ساخت یک تیم و زیرساختهای فناورانه هزینهی زیادی به دنبال دارد. ابتدا که با مرکز نوآوری مانا آشنا شدیم و یک جذب سرمایه حداقلی انجام دادیم تا بتوانیم یک mvp بسازیم و نسخه اولیه پرتو را با خدمات عمومی، تقویم معمولی و محتوای متنی ارائه کنیم. بعد از آن از طریق مانا به ۱۰۰استارتاپ معرفی شدیم و موفق به جذب سرمایه ۱۵۰ میلیون تومانی به صورت مشترک از ۱۰۰استارتاپ و مانا شدیم. حال حاضر در تلاشیم یک ارائهی خوب برای سرمایهگذار جدید آماده کنیم و به جذب سرمایه مجدد برسیم.
تجربهی شما از مواجه با سرمایهگذار چه بود؟
بهنظرم تیم همیشه باید یک قدم از سرمایهگذار جلوتر باشد. البته سرمایهگذار امتیازات مفیدی از جمله تجربه مدیریت تیم و راهبری دارد. این شاخصهی پراهمیتی است که تیمها خودشان مصالح کارشان را بسنجند، در این زمینه با سرمایهگذار تعامل کنند و بتوانند به یک نظر مشترک برسند.
نقد یا پیشنهادی به ۱۰۰استارتاپ دارید؟
در فرآیند قراردادها بهتر است توضیحات و آموزشهایی در زمینه شناخت به تیمها داده شود. تیم باید در مورد بندهای قراردادی که امضا میکند توجیه شود و آموزش ببیند. این باعث میشود در قراردادهای بعدی، اطلاعات جامعتری داشته باشد. مورد دیگر اینکه اطلاعات دقیقی راجع به زمان دریافت سرمایهی جذب شده به تیم داده شود.
اومدن تو میدون هزینه داره…
اگر به عقب برگردید، باز هم این مسیر پرچالش را طی میکنید؟
بهخاطر سختیهای بسیار زیاد راهاندازی یک استارتآپ، قطعا با آمادگی بیشتری وارد این حوزه میشدم و اشتباهاتم را تکرار نمیکردم. آدمهای کمالگرایی که استارتآپ راهاندازی میکنند به خودشان حق اشتباه کردن نمیدهند. وقتی پا به فضای استارتآپی میگذارند، یکی از نقاطی که با آن مواجه میشوند اشتباهات خودشان است. این آدمها همیشه فکر میکردند یا باید بی نقص بود یا هیچ کاری نکرد؛ بعد از وارد شدن به این فضا باید تصمیم بگیرند و انتخاب کنند. بنابراین با خود اشتباه کنندهشان مواجه میشوند و این بسیار اذیت کننده است؛ ولی وقتی آن را میپذیرند متوجه میشوند با تمام اشتباهات، موفق شدند به محصول برسند. در صورتیکه اگر شروع نمیکردند حتی اشتباه کردن را یاد نمیگرفتند و فقط به ایدهآلها فکر میکردند. دنیای ما دنیای چالشها، اشتباه کردنها و اصلاح کردنهاست.
شما به عنوان بنیانگذار یک استارتآپ که نقش مادری هم دارد، با چه چالشهایی مواجه شدید؟
مادری کردن برای یک خانم به اندازهي کافی ارزشآفرین، سخت، پیچیده و مسئولیتآور است. اما برای هر زنی که میخواهد درجهت خودشکوفایی و ارتقا مهارتهای فردی و علمی خود در کنار فضای مادری تلاش کند، با تمام سختیها کار بسیار جذابی است. من هم نیاز داشتم وقتی برای خود اختصاص دهم که تصمیم گرفتم به ارزشها و فعالیتهای اجتماعی توجه کنم.
سال گذشته چه درسی به شما یاد داد؟
در سال گذشته من یاد گرفتم کمالگرا نباشم، اشتباهاتم را بپذیرم و در کنار پذیرفتن اشتباهات دیگران بتوانم تعامل خوبی با آنها داشته باشم. انسانها کامل نیستند و من نمیتوانم این انتظار را از خودم و دیگران داشته باشم. بنابراین سعی میکنم در دامنه ارتباطاتم این موضوع را لحاظ کنم تا بتوانم بازتر فکر کنم.
در آخر یک کتاب خوب به ما معرفی میکنید.