قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته
چگونه در اقتصاد جدید به یک برنده تبدیل شویم؟
دو گروه از افراد در اقتصاد جدید آماده رشد و پیشرفتاند، گروه اول افرادی که میتوانند خلاقانه با دستگاههای هوشمند کار کنند و گروه دوم کسانی که در حرفه کاری خود ستاره هستند. اما به طور کلی برای رشد در اقتصاد نوین به دو مهارت نیاز داریم:
- باید بتوانیم چیزهای سخت را در کوتاهترین زمان ممکن یاد بگیریم.
- باید در تولید محصول باکیفیت توانا باشیم.
ماشینهای هوشمند پیچیدهاند و مهارت پیدا کردن در آنها کار سختی است پس برای ملحق شدن به گروهی که میتوانند با این ماشینها خیلی خوب کار کنند باید تواناییمان را در یادگیری کارهای سخت بالا ببریم و از آنجایی که این تکنولوژیها هر روز در حال تغییرند، این روند تسلط بر کارهای سخت هیچوقت به پایان نمیرسد و باید بارها و بارها بتوانیم این کارها را به سرعت انجام دهیم و حسن یادگیری سریع مطالب این است که میتوانیم از آن برای هر کاری در زمینههای مختلف استفاده کنیم.
نکتهای که وجود دارد روش رسیدن به این دو مهارت است که ما را به نظریه اصلی کتاب، یعنی کار عمیق میرساند. یادگیری نیاز به تمرکز شدید یا همان تمرین سنجیده دارد و برای تسلط بر هر کار دشوار شناختی باید از این نوع تمرین استفاده کرد، در واقع تمرین سنجیده با حواس پرتی در تضاد است و میتواند توجه ما را به شدت روی مهارتی که مد نظرمان است جلب کند.
علاوه بر این کار عمیق به ما در ستاره شدن در حرفهمان هم کمک میکند، فرض کنید در محل کار همزمان که مشغول انجام وظایفتان هستید، در جلسهها شرکت میکنید، به مکالمات دیگر همکاران توجه دارید و به طور همزمان همه چیز را پیش میبرید اما در حقیقت وقتی که از وظیفه “الف” به سراغ وظیفه “ب” میروید، توجهتان بلافاصله از شما پیروی نمیکند و بخشی از آن هنوز در فکر کار قبلی است.
چرا کار عمیق مهم است؟
مشخص شده که رضایتی که فردی از طریق تجلی خودش در جهان واقعی، با استفاده از مهارتهای دستی کسب میکند، او را انسانی آرام و بیدغدغه میکند اما در کارهای دانشورزان این ارتباط، واضح نیست و تعریف دقیق اینکه هر دانشورز در میان حجم ایمیلها، پاورپوینتهای خسته کننده و مواردی اینچنین چه کاری انجام میدهد، دشوار است و ممکن است خود این افراد را دچار ناامیدی و دلسردی کند. سه دلیل مهم از منظر عصب شناسی، روانشناسی و فلسفی برای اهمیت کار عمیق وجود دارد.
- مدیریت هوشمندانه توجه عنصر اساسی زندگی خوب است. ما معمولا به محیط اطرافمان توجه زیادی داریم و این تمرکز و توجه در رفتار و رویکرد ما در آینده تاثیر مهمی میگذارد، با این حساب دنیای ما حاصل چیزهایی است که به آن توجه میکنیم و وقتی که زمان زیادی را صرف عمیق انجام دادن یک کار میکنیم نوعی جاذبه و احساس مهم بودن به ما دست میدهد.
- کارهای مهم و دقیق اهداف درونی، بازخوردها و چالشهایی دارند که باعث تشویق افراد به تعمیق و تمرکز میشوند اما کارهای سطحی مثل گذران اوقات فراغت چون یک ماهیت ساختار نیافته و نامنظم دارد، شاید در لحظه باعث احساسات خوبی در ما بشود اما رضایت درونی واقعی در آن وجود ندارد.
- کار عمیق و جدی یکی از کلیدیترین فعالیتها برای دستیابی به معنای بیشتر در زندگی است.
چگونه کار عمیق انجام دهیم؟
اول باید بدانیم که برای کار عمیق انجام دادن نباید به دنبال مشاغل خاصی باشیم، فقط کافی است یک رویکرد خاص و منحصر به فرد به شغل فعلی خود داشته باشیم اما 4 قانون کلی برای کار عمیق وجود دارد و هر قانون راهبردهایی را پیش روی ما میگذارد.
-
قانون اول: عمیق کار کنید
وقتی صحبت از جایگزین کردن تمرکز به جای حواس پرتی است، موضوع پیچیده میشود. اراده ما تجلی کننده شخصیت ما نیست که بتوانیم بدون محدودیت آن را گسترش دهیم و مانند عضلهای میماند که نیاز به پرورش و تمرین دارد و گاهی هم خسته میشود، پس باید کارهای روتینی را برای ایجاد تحول و حفظ حالت تمرکز به زندگی کاری خود اضافه کنیم.
راهبرد اول، روال سازی است. معمولا در بررسی انسانهای متفکر چیز مهمی که از شخصیت کاری آنها فراموش میشود، عادتهای کاری آنهاست که دارای نظم و روال مشخصی است. ساختن روالهای سختگیرانه به ما در رسیدن به کار عمیق کمک میکند و هزینه ورورد به کار عمیق را کاهش میدهند و میگذارد ما با سهولت بیشتری به تعمیق بپردازیم. هیچ راه درستی برای ساختن این روالها وجود ندارد و هر فردی متناسب با نوع شخصیت خودش و کاری که انجام میدهد، میتواند روال سازی کند.
راهبرد دوم، انجام حرکات نمادین است. حرکات نمادین حرکات بزرگی هستند که ما را در موقعیت خاصی قرار میدهند تا کارمان را درست پیش ببریم. گرچه کارهای نمادین صرفا جنبه فیزیکی ندارند اما تغییر محیط یا دوری کردن از محل زندگی روزمره و یا زندانی کردن خود در یک اتاق مثالهای خوبی برای این حرکات نمادین است.
راهبرد سوم، کار گروهی است. اگرچه محیط پرتعامل امکان تمرکز را پایین میآورد اما تعامل با کسانی که مانند ما در حال کار روی یک پروژه یکسان یا مشابهند، باعث تولید کار عمیقتر و با کیفیتتری میشود.
-
قانون دوم: برای متمرکز بودن تمرین کنید
این قانون به ما میگوید تمرکز عمیق مهارتی است که در طول زمان و به آهستگی آموخته و تقویت میشود اما اکثر ما فکر میکنیم کار عمیق مثل یک عادت خوب است که ما آن را بلدیم اما مثل تمام کارهای خوب دیگر از انجام آن طفره میرویم، اما اگر انگیزه داشته باشیم میتوانیم یک شبه این عادت را در خودمان احیا کنیم. در واقع ما باور به دشوار بودن تمرکز و ساعتهای طولانی ممارست و تمرین برای ورزیده کردن ماهیچههای ذهن را کاملا نادیده میگیریم. در ادامه سه راهبرد موثر نیوپورت را مرور میکنیم.
راهبر اول این است که از تمرکز بخواهیم به ما اجازه حواس پرتی بدهد. گاهی باید قید محدودیتهایی که برای خودمان ایجاد کردیم را بزنیم و با آسودگی خاطر به سراغ حواس پرتیها برویم اما موضوعی که در اینجا مطرح است مدت زمان کنار گذاشتن محدودیتهاست، باید برای این حواس پرتیها زمان مشخصی را در نظر بگیریم، مثلا زمانهای مجاز برای استفاده از اینترنت را در یک دفترچه بنویسیم.
راهبرد دوم فعالیت هدفمند جسمی است، در زندگی روزمره ما دقایق زیادی است که مجبور به انجام کارهای روتینی هستیم که بیشتر جنبه فیزیکی دارند، مثل وقتی که در باشگاه تمرین میکنیم یا در ماشین در حال رفتن به محل کاریم، این لحظهها فرصت مناسبی برای تمرین تمرکز روی یک مسئله مشخص و مهم است.
راهبرد سوم تمرین حافظه است، همانطور که گفته شد حافظه و ذهن نیاز به تمرین و تقویت دارند، حفظ کردن یکی از تمرینهایی است که علاوه بر کمک به تقویت حافظه جنبه انگیزشی هم برای ما ایجاد میکند، دیگر بستگی به خلاقیت ما دارد که به سراغ حفظ کردن چه چیزهایی برویم، مثلا یکسری اعداد مشخص یا تمرین حافظه بصری.
-
قانون سوم: بیخیال شبکههای اجتماعی شوید.
حقیقتی که در مورد فضای مجازی و به طور کلی اینترنت وجود دارد این است که این ابزارها به طرز چشمگیری زمان و نیروی ما را برای تمرکز کردن فرسوده میکنند چون نیروی اراده محدود است و هرچه این ابزارها فریبندهتر باشند مسلما حفظ تمرکز روی کارهای عمیق را سختتر خواهند کرد. پس بد نیست برای اعتلای کار عمیق، یک بار در نحوه بهرهبرداری از این ابزارها و گذراندن وقتمان با آنها بازنگری داشته باشیم.
راهبرد اول این است که با حواس جمع سراغ اینترنت برویم. اولین گام این استراتژی، شناسایی اهداف اصلی و بسیار مهم، در زندگی حرفهای و شخصی ماست. گام بعدی در نظر گرفتن شبکههای مجازیای است که در آن فعالیت داریم، باید ببینیم آیا واقعا این ابزار در پیشبرد هدفی که داریم تاثیر مثبت دارند یا منفی؟ حالا وقت آن است که تصمیم بگیریم و استفاده از آن ابزار را در صورتی ادامه دهیم که تاثیرات مثبت و قابل توجهی در رسیدن به هدف دارد.
راهبرد دوم ترک کردن شبکههای اجتماعی به مدت 30 روز است، بهتر است این کار را بدون اطلاع دادن به بقیه انجام دهیم و بعد از این مدت ببینیم واقعا کسی متوجه نبود ما شد یا خیر. اگر در این 30 روز، روزهای خوبی را سپری کرده باشیم، میتوانیم مدت آن را تمدید کنیم.
راهبرد سوم این است که برای سرگرم شدن به سراغ اینترنت نرویم، اگر چه اینترنت به یکی از ابزارهای اصلی سرگرمی تبدیل شده اما اگر کمی به اوقات فراغت خود نظم دهیم، میتوانیم جایگزینهای بهتری برای آن پیدا کنیم که قطعا از کلیک کردن روی مطالب مبهم و غیر ضروری، فواید بیشتری دارد.
-
قانون چهارم: کمتر کارهای سطحی انجام دهید.
قبل از توضیح راهبردها باید بدانیم که مقابله با کارهای سطحی فقط تا حدی ممکن است و با اینکه کار عمیق به مراتب فواید بیشتری نسبت به کار سطحی دارد، اما این به آن معنا نیست که میتوانیم کارهای سطحی را مطلقا حذف کنیم، پس همین که کارهای سطحی به اندازه کافی فرصت برای کارهای عمیق بگذارند دیگر خطرناک نیستند.
راهبرد اول داشتن برنامهریزی برای تمام لحظات روز است، برنامه ریزی برای تمام لحظات روز اگرچه کار دشواری است و احتمالا همراه با آزمون و خطاهای بسیار؛ اما این کار به تقویت خودآگاهی ما کمک میکند و چندان نباید نگران برآوردهای اشتباه زمانی یا کارهای ناگهانی که در طول روز پیش میآید باشیم.
راهبرد دوم اتمام کار قبل از ساعت 30/5 بعد از ظهر است، در این روش با ثابت درنظر گرفتن زمان پایان کار و محدودیتهای زمانی معین شما را ملزم میکند انجام کارهای سطحی زیادی را به تعویق بیندازید. این یک فرا عادت ساده است که تاثیرات گستردهای در زندگی شما دارد و ضرورت تفکر دقیقتر نسبت به عادات سازمانی را ایجاد میکند.
راهبرد سوم سخت کردن دسترسی به خودتان است. اینستاگرام، تلگرام، فیسبوک و شبکههای اجتماعی دیگر، شما را بیش از پیش در دسترس قرار میدهد، هروقت کسی با شما کاری داشته باشد، به سادگی به شما دسترسی پیدا میکند و شما ناچارا باید پاسخگو باشید. این راهبرد به ما میگوید دسترسی به خودمان را سختتر کنیم و اختیار خودمان را از دست شبکههای اجتماعی خارج کنیم و کمتر دردسترس باشیم.
کار عمیق، روشی بسیار قدرتمندتر از آن چیزی است که بسیاری از افراد درک میکنند. ترک کردن پیامهایی که باعث حواس پرتی میشوند، به منظور ایجاد کمی تمرکز بیشتر، تجربهای متحول کننده است، البته که زندگی عمیق برای همه افراد نیست، چون این موضوع نیاز به کار سخت و تغییرات جدی در عادتها دارد. از طرفی در کار عمیق یک نگرانی در مورد تلاش برای تولید بهترین چیزهایی که قادر به ایجاد آنها هستیم، وجود دارد چون این کار ما را مجبور با رویارویی با این فرض میکند که بهترین کارهایی که انجام دادیم، آنقدرها هم خوب نیستند. با این حال اگر به دنبال استفاده کامل از ذهن و تولید چیزهای مهم هستیم، کار عمیق زندگیای غنی همراه با بهرهوری و معنا برای ما ایجاد میکند.